هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » ایرج جنتی عطایی »برادرجان
شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 0:55 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

برادرجان

 برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
 نمی دونی برادرجان چه غمگینم
 نمی دونی برادرجان
 گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
 نمی دونی چه سخته در به در بودن
 مثل توفان همیشه در سفر بودن
 برادر جان نمی دونی
 چه تلخه وارث درد پدر بودن
 دلم تنگه برادر جان ، برادر جان دلم تنگه
 دلم تنگه از این روزای بی امید
 از این شبگردی های خسته و مایوس
 از این تکرار بیهوده دلم تنگه
 همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
 دلم خوش نیست غمگینم ، برادرجان
 از این تکرار بی رؤیا و بی لبخند
چه تنهایی غمگینی که غیر از من
 همه خوشبخت و عاشق ، عاشق و خرسند
 به فردا دلخوشم ، شاید که با فردا
 طلوع خوب خوشبختی من باشه
 شب رو با رنج تنهایی من سر کن
 شاید فردا روز عاشق شدن باشه